جدول جو
جدول جو

معنی یونان زمین - جستجوی لغت در جدول جو

یونان زمین
(زَ)
زمین یونان. سرزمین یونان. کشور یونان. (از یادداشت مؤلف) :
جزیره یکی بد به یونان زمین
کروتیس بد نام شهر گزین.
عنصری.
شامس، جزیره ای بود به یونان زمین. (لغت فرس اسدی).
دواسبه فرستاد قاصد ز پیش
به یونان زمین پیش دستور خویش.
نظامی.
ارسطو که دستور درگاه بود
به یونان زمین نایب شاه بود.
نظامی.
به یونان زمین آمد از راه دور
وطن گاه پیشینه را داد نور.
نظامی.
به یونان زمین بودمأوای او
به مقدونیه خاص تر جای او.
نظامی.
چو موکب درآمد به یونان زمین
گرانبار شد گوهر نازنین.
نظامی.
پزشکان بماندند حیران در این
مگر فیلسوفی ز یونان زمین.
سعدی.
و رجوع به یونان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ)
توران زمی. مملکت توران. سرزمین توران:
برفتش سیاوخش و آن را بدید
مر آن را ز توران زمین برگزید.
فردوسی.
به منشور و فرطوس و خاقان چین
بدان نامداران توران زمین.
فردوسی.
به توران زمین زادی از مادرت
هم آنجا بد آرام و آبشخورت.
فردوسی.
سپه زآن کشیدم به اقصای چین
که آرم به کف ملک توران زمین.
نظامی
لغت نامه دهخدا